مهمترین عامل موفقیت یک سازمان، رهبر اون سازمانه؛ کسی که با تصمیمات درست و مدیریت استراتژیک، میتونه تیم رو از فرش به عرش برسونه!
موفقیت در کسبوکار بدون رهبری قوی رویایی دستنیافتنی است. رهبران کسبوکار مهمترین نقش را در جهتدهی به عملکردهای کارمندان و مدیریت استراتژیها دارند. آنها همچنین میتوانند انگیزه کارکنان خود و اعضای تیمهای کاری را برای دستیابی به اهداف شخصی و سازمانی افزایش دهند. بنابراین موفقیت در کسبوکارها نیاز به آشنایی با اصول رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار دارد. در این مقاله از مجموعه میزیتو با این اصول و مهارتهای مورد نیاز برای رهبری قدرتمند در سازمان آشنا میشویم.
برای تعریف رهبری در کسبوکار ابتدا باید معنای واژه "رهبر" را بدانیم.
واژه رهبر در زبان فارسی بهمعنای فردی است که راه را میشناسد و میتواند به افراد برای عبور از مسیر کمک کند. همچنین بهمعنای فردی است که شما را در مسیر نگه میدارد و در زمان انحراف به شما تذکر میدهد.
از سوی دیگر رهبری نوعی توانایی است که برای یک فرد یا گروهی از افراد تعریف میشود. فرد یا گروهی توانایی تاثیرگذاری بر دیگران را دارند و مسئولیت راهنمایی و هدایت را در یک تیم، یک سازمان یا در جامعه برعهده میگیرند. بنابراین واژه رهبری را میتوان در حوزههایی مانند کسبوکار، سیاست، مذهب و سازمانهای اجتماعی بهکار برد.
رهبران همچنین افرادی هستند که مسئولیت تصمیمگیری بهویژه در نقاط عطف، نقاط تغییر مسیر، زمان توسعه، زمان راهاندازی یا تغییر استراتژی و ... را برعهده میگیرند و در مقابل تصمیمات خود پاسخگو و مسئولیتپذیر هستند. در زمینه کسبوکار، رهبران متناسب با ساختار سازمانی و توانمندیهای خود در موقعیتهای شغلی سطح C، مانند مدیر ارشد اجرایی (CEO) و مدیر ارشد اطلاعات (CIO) و موارد دیگر مشغول به کار میشوند.
برای رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار سبکهای مختلفی وجود دارند. در واقع رهبران کسبوکار برای دستیابی به اهداف سازمان و افزایش انگیزه اعضای تیمهای کاری استایلهای گوناگونی دارند که هر کدام تاثیر متفاوتی را ایجاد میکنند. منظور از این سبکها نیز رویکردها، رفتارها در زمان هدایت افراد و نوع استراتژی در زمان اجرای برنامهها است.
آگاهی از سبک رهبری اهمیت بسیار زیادی دارد.
برای مثال ممکن است از اینکه چرا بازخوردهای مناسبی را از کارمندان دریافت نمیکنید اظهار تعجب کنید. اما با مطالعه سبکهای رهبری ممکن است به این نتیجه برسید که روشهای شما مطابق با استایل رهبری خودکامه و مستبد هستند. بنابراین در صورت تمایل میتوانید سبک رهبری خود را تغییر دهید و از مزایای سبکهای دیگر رهبری بهرهمند شوید. در ادامه با برخی از انواع سبکهای رهبری آشنا میشویم.
رهبری دموکراتیک (Democratic Leadership) با نامهای رهبری مشارکتی و تسهیلکننده نیز شناخته میشود. این رهبران افرادی هستند که نظر کارمندان و مدیران سطوح پایینتر را برای انجام کارها میپرسند. این رهبران همواره در تلاش برای افزایش همسویی کارمندان با اهداف سازمانی، توانمندسازی کارکنان، حمایت از کارکنان و افزایش ارتباطات و قابلیتهای همکاری هستند. البته دستیابی به نقطه مشترک در میان نظرات مختلف، چالش مهم این سبک از رهبری است.
رهبری خودکامه (Autocratic Leadership) با نام رهبری اقتدارگرا و مبتنیبر اجبار نیز شناخته میشود. این سبک رهبری کاملا مخالف رهبری دموکراتیک است. این یعنی رهبر خودکامه برای تصمیمگیری نیازی در آگاهی از نظر دیگران نمیبیند. در این سبک از رهبری، میزان استقلال اعضای گروه محدود است و این رهبران افرادی انتقادپذیر نیستند. البته باید بدانید این سبک از رهبری در برخی از مواقع مانند زمان مواجهه با بحرانهای شدید کسبوکار، کاربردی است. اگرچه در این مواقع سبکهای دیگری نیز کاربرد دارند.
اگر رهبری اکثر اختیارات کسبوکار را به کارکنان در سطوح مختلف تفویض کند، این سبک از رهبری را با نام Laissez-Faire Leadership یا رهبری آزادانه مینامیم. عبارت فرانسوی "laissez-faire" بهمعنای "اجازه دهید آنها انجام دهند" ترجمه میشود. این نوع از رهبران تا زمانی که شرایط ایجاب نکند در فرآیندها و عملکردهای کارکنان دخالت نمیکنند. رهبران در این سبک، کارکنان خود را مسئولیتپذیر تربیت میکنند و همکاریهای درونگروهی را تشویق میکنند. بهطور معمول این سبک از رهبری برای کسبوکارهایی مانند طراحی محصول، فعالیتهای هنری و آژانسهای تبلیغاتی پیشنهاد میشود.
اگر میخواهید با اصول و مهارتهای رهبری و مدیریت استراتژی آشنا شوید باید سبک رهبری استراتژیک (Strategic Leadership) را نیز بشناسید. این رهبران توانمندیهای سازمانی را بررسی میکنند و نقشه راهی را ایجاد میکنند که میتوان از آن برای مواردی مانند توسعه سازمانی، اجرای پروژهها و ... استفاده کرد. بنابراین هدف اساسی از این مدل از رهبری، دستیابی به اهداف بلندمدت است.
برخی از مزایای رهبری استراتژیک عبارتند از:
هدف از رهبری تحولآفرین (Transformational Leadership) نیز مانند رهبری استراتژیک، ایجاد تغییرات مثبت در سازمان است. این رهبران میتوانند متناسب با قراردادها و پروژههای جدید شرکت، شرایط را برای دستیابی به اهداف پروژهها ایجاد کنند. بنابراین در این سبک، چابکی بیشتری در سازمان باید ایجاد شود زیرا هم اهداف بلندمدت و هم تحولات کوتاهمدت مد نظر هستند. این رهبران همچنین برای ارتقای مهارتهای افراد متناسب با نیازهای جدید سازمان، افزایش بهرهوری تیمها و ایجاد تاثیر مثبت پایدار تلاش میکنند. تشویق و حمایت، دو ویژگی اساسی در این مدل از رهبری هستند.
رهبری بر پایه پاداش و تنبیه (Transactional Leadership) با عنوان رهبری معاملاتی نیز شناخته میشود اما مقصود از اصطلاح Transactional، نوعی معاملهگری بین کارمند و رهبر یا کارکنان و تیم رهبری بر پایه پاداش و تنبیه است. این یعنی در این سبک از رهبری، دستورالعملهای دقیق کاری و استانداردهای کیفی و کمی برای عملکردها تعیین میشوند. همچنین برای هر سناریو یا نتیجه، پاداش یا تنبیه در نظر گرفته میشود. بنابراین نظارت و کنترل نیز در این مدل از رهبری اهمیت بالایی دارد. نقطه ضعف این سبک نیز در عدم تمرکز بر روابط کارکنان، مربیگری و افزایش روحیه کار گروهی است.
از مزایای این سبک از رهبری میتوان به این موارد اشاره کرد:
یکی از مدلهای محبوب رهبری که البته دشواریهای بیشتری برای رهبران دارد، رهبری کوچینگ (Coaching Leadership) در این مدل از رهبری، رهبران ارتباط مستقیم با کارکنان خود دارند و مانند یک مربی یا کوچ کسبوکار برای آنها عمل میکنند. از مسئولیتهای این مدل از رهبری میتوان از شناسایی استعدادهای کارکنان، توسعه توانمندیهای کارکنان، افزایش روحیه کارکنان، کمک به کارکنان در دستیابی به اهداف فردی و شغلی و ... نام برد که همگی این عملکردها باعث افزایش بهرهوری در سازمان میشوند.
رهبری بوروکراتیک (Bureaucratic Leadership) بهمعنای پیروی کامل از قوانین شرکتی است. در واقع این یک سبک رهبری قاطعانه اما مبنیبر قوانین است. البته در این سبک، به بازخوردهای کارمندان نیز اهمیت داده میشود اما میزان اهمیت و پاسخگویی بر مبنای قوانین است. این مدل از رهبری برای سازمانهای بزرگ، سازمانهایی با روال سنتی و برخی از صنایع بزرگ مناسب است. یکی از نقاط ضعف این سبک از رهبری نیز عدم استقبال از نوآوری است.
رهبری الهامبخش (Visionary Leadership) سبکی از رهبری با تمرکز بر اهداف بلندمدت و ایجاد چشمانداز برای سازمان است. این رهبران تلاش میکنند تا همکاری و کار گروهی را تشویق کنند، اهداف بلندمدت را برای کارکنان توضیح دهند و رهبری الهامبخش و راهنما باشند. استقبال از نوآوری و افزایش سازگاری از ویژگیهای این سبک از رهبری است. از چالشها و نقاط ضعف رهبری الهامبخش میتوان از کاهش تمرکز بر وقایع روزمره سازمان و اهداف فرعی نام برد.
یکی از سبکهای رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار رهبری مبتنیبر موقعیت (Situational Leadership) است. در این سبک از رهبری، رهبران بر اساس نیازهای فعلی و موقعیت پیشآمده در سازمان، سبک رهبری خود را تغییر میدهند. برای مثال میتوانند در زمان بروز بحرانها به رهبری خودکامه رو بیاورند و در زمانهای دیگر مدلی دیگر از رهبری را انتخاب کنند. این سبک از رهبری برای کسبوکارهایی که در حال تغییر و توسعه مداوم یا موقتی هستند، کاربردی است.
اولین قدم برای تغییر سبک رهبری، درک نیاز به تغییر است.
زیرا نیاز انگیزه لازم برای تغییر را در شما ایجاد میکند. برای مثال ممکن است بازخوردهای خوبی از کارکنان دریافت نکنید، ممکن است احساس کنید بهرهوری کسبوکار در حد کافی نیست و یا ممکن است کسبوکار شما با بحرانی روبهرو شود که سبک فعلی رهبری برای آن موقعیت مناسب نباشد.
در مرحله بعدی باید خود را برای تغییرات آماده کنید.
بدون شک هر تغییری دشواریها، چالشها و موانعی دارد. برای مثال ممکن است مجبور شوید فرآیندهای کاری خود را تغییر دهید و حتی در فرآیندهای ارتباط و همکاری در سازمان، تغییراتی ایجاد کنید. همچنین ممکن است بخواهید نظارت بر عملکرد کارکنان را افزایش دهید و یا به عکس، از روش تفویض بیشتر اختیارات و دخالت کمتر استفاده کنید.
در مرحله بعدی، نوبت به انتخاب سبک رهبری میرسد.
برای این کار ابتدا توانمندیهای خود، توانمندیهای کارکنان و نیازها و ارزشها و اهداف سازمان را مشخص کنید. سپس تمامی مدلهای کاربردی رهبری را بررسی کنید. برای این کار باید با سبک رهبری، عملکردها و مسئولیتهای رهبران در آن سبک و مزایا و چالشهای هر سبک آشنا شوید و سرانجام بهترین سبک را انتخاب کنید. البته انتخاب سبک رهبری، تازه ابتدای کار است و باید برای موفقیت این راهکارها را نیز در نظر بگیرید:
رهبر کسبوکار یکی از بالاترین ردهها (یا دقیقا بالاترین رده) در سازمان است. این افراد عموما الهامبخش و الگوی دیگران هستند. اما دستیابی به چنین جایگاهی کاری بسیار دشوار است؛ زیرا برای این کار باید مهارتهای بسیاری را بیاموزید و یا در خود ارتقا دهید تا بتوانید کارهای رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار را بهخوبی انجام دهید و حتی فراتر از انتظارات ظاهر شوید. در ادامه با برخی از مهارتهای رهبری در سازمان آشنا میشویم.
رهبران افرادی هستند که بهجای پاسخگویی به دیگران باید به خود پاسخگو باشند!
این یعنی باید بتوانند بدون نیاز به احساس اجبار از سوی دیگران، با ایجاد انگیزه در خود و حتی بدون درخواست راهنمایی از دیگران، "اکثر" کارها را انجام دهند (زیرا در هر صورت، رهبران نیز گاهی به راهنمایی و کمک نیاز دارند) و در امور مختلف ابتکار عمل داشته باشند. بنابراین باید بتوانید بدون نیاز به تشویق دیگران همواره بهترین عملکرد را داشته باشید. این مهارت با نام "خودانگیختگی" شناخته میشود.
بیشتر بخوانید:
رهبران باید بتوانند توانایی بالایی در سازماندهی امور شخصی و کاری خود داشته باشند تا بتوانند همین ویژگی را در تیمهای کاری و کل سازمان نیز ایجاد کنند.
سازماندهی فردی رهبر بهمعنای پایبندی به برنامهها، استراتژی و دستورالعملها، نظم کاری، رعایت ضربالعجلها، تلاش برای تحقق به وعدههای مرتبط با کارکنان و مشتریان و ... موارد دیگر است.
موفقیت در رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار به این معنا نیست که همه کارها را خودتان انجام دهید.
شما حتی میتوانید برخی از مسئولیتها مانند نظارت، کنترل و هدایت را در سطوح پایینتر به افرادی مانند مدیران سطح پایین یا سرپرستان ایستگاههای کاری بسپرید. بنابراین زمان کافی برای تمرکز بر امور دیگر مانند تصمیمگیریهای مدیریتی و برگزاری جلسات کاری و ... پیدا خواهید کرد. مهارت تفویض اختیارات نیز نیاز به شناخت کارکنان، مهارت در درک ویژگیهای شخصیتی و استعدادهای کارکنان و ... دارد. رهبری که چنین مهارتی دارد میتواند مدیران و رهبران آینده کسبوکار را نیز تربیت کند.
ارتباطات کارآمد و مؤثر امکان همکاری در سازمان را ایجاد میکند و مدیران افرادی هستند که باید بتوانند جلسات کاری کار را مدیریت کنند، تیمها را تشکیل دهند، بازخوردها را دریافت کنند و ارتباط بین کارمندان را نیز افزایش دهند. تمامی این موارد به برخورداری از مهارتهای ارتباطی نیاز دارد. آنها بتوانند بهطور فعالانه به مشکلات کارکنان خود گوش دهند و راهنمای آنان در حل مشکلات باشند.
مسئولیتپذیری از جمله مهمترین مهارتها برای رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار است.
رهبران موفق کسانی هستند که مسئولیت تصمیمات و عملکردهای خود را برعهده میگیرند و آنها را به دیگران فرافکنی نمیکنند. توجه داشته باشید که رهبران سازمان الگوی دیگر افراد هستند و هرچه رهبران، مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشند، این ویژگی در کارکنان آنها نیز ارتقا مییابد. مسئولیتپذیری همچنین بهمعنای تلاش و پشتکار، حمایت از اعضای تیم و تلاش در راستای اهداف فردی و جمعی است.
تیمهای کاری تنها زمانی بیشترین کارایی را دارند که اهداف روشنی را برای آنها ایجاد کنید.
بنابراین رهبران موفق کسانی هستند که بتوانند بر اساس اهداف اساسی سازمان و نیازهای پروژه و استراتژیها، اهداف کوتاهمدت و بلندمدت را ایجاد کنند. رهبران موفق همچنین افرادی هستند که میتوانند بین عملکردهای فعلی و چشمانداز سازمان تعادل و ارتباط ایجاد کنند. یک ویژگی مهم دیگر رهبران موفق این است که بتوانند بین اهداف فردی کارکنان و اهداف سازمان، ارتباط ایجاد کنند. زیرا در این صورت، انگیزه کارکنان برای انجام وظایف شغلی افزایش مییابد.
بدون شک هر تصمیم و هر فعالیت کسبوکار دارای ریسکهایی است.
مهارت ریسکپذیری بهویژه در زمان تصمیمگیریهای دشوار، ایجاد تغییرات، تغییر استراتژی، راهاندازی یک خط تولید جدید، توسعه یک محصول جدید و ... اهمیت بیشتری مییابد. بنابراین رهبران باید بتوانند ریسکهای هر تصمیم و عملکرد و تغییر را شناسایی کرده و با اتخاذ بهترین تصمیمات، ریسکها را کاهش دهند.
نوآوری همراه با تغییر است و هر تغییر به سازگاری و گاهی صرف هزینه نیاز دارد.
از سوی دیگر نوآوریها در حیطه کسبوکار و رهبری میتوانند در درازمدت باعث افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها هستند. بنابراین رهبران موفق افرادی هستند که همواره بهدنبال ایدههای جدید برای هدایت کارکنان و عملکردهای رهبری میباشند و از سوی دیگر از نوآوریها و ایدههای خلاقانه استقبال میکنند. البته هر ایده نوآورانه نیاز به بررسی و اطمینان از کارایی دارد.
هیچکس در محیط کسبوکار بدون شناخت دقیق تواناییها و محدودیتهای خود نمیتواند بهترین عملکرد را در محیط کسبوکار ارائه دهد و این شامل رهبران و مدیران نیز میشود.
بنابراین رهبران توانمند افرادی نیستند که هیچ نقطه ضعفی ندارند؛ بلکه افرادی هستند که نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کرده و برای رفع نقاط ضعف و ارتقای نقاط قوت خود تلاش میکنند.
مدیران استراتژی و رهبران کسبوکار، از روز اول با مهارتهای رهبری بهدنیا نیامدهاند.
از سوی دیگر ممکن است شما امروز یک کارمند ساده در یک سازمان باشید. اما توسعه مهارتهای رهبری را از همین زمان میتوانید آغاز کنید. مرحله اول برای بهبود مهارتهای رهبری، این است که با مهارتهای لازم برای رهبری آشنا باشید که برخی از آنها را برای شما شرح دادیم. سپس باید مهارتهای مورد نظر را در خود ارزیابی کنید. برای مثال فهرستی از نقاط ضعف و قوت خود ایجاد کنید تا مهارت خودآگاهی در شما توسعه یابد؛ یا ببینید چقدر در کار فعلی خود مسئولیتپذیر هستید. در ادامه برخی از راهکارهای بهبود مهارت رهبری و مدیریت استراتژیک در کسبوکار را با هم مرور میکنیم.
اگر در یک تیم کاری مشغول باشید بدون دخالت بیرویه در کار دیگران تلاش کنید حامی اعضای تیم خود باشید؛ به اعضای تیم در مواردی که نیاز به کمک دارند، کمک کنید.
سعی کنید استعدادهای دیگران و ویژگیهای شخصیتی آنها را شناسایی کنید و انگیزه آنها را برای موفقیت افزایش دهید. توجه داشته باشید که این ویژگیها از سوی مدیران ارشد سازمان در درازمدت شناسایی میشوند و امکان ترفیع شغلی تا سطوح مدیریتی برای شما افزایش مییابد. همین تمرینها را میتوانید در خارج از محیط کار نیز انجام دهید. برای مثال میتوانید بهدنبال فرصتهای رهبری در فضای آنلاین و انجمنهای محلی باشید.
رهبران امروز کسانی هستند که در گذشته در سازمان خود مسئولیتهای بیشتری را پذیرفتهاند و تواناییهای خود را در انجام این مسئولیتها به اثبات رساندهاند.
البته میزان مسئولیتها باید با تواناییهای شما هماهنگی داشته باشد. زیرا قرار نیست ناتوانی خود را نشان دهید! بنابراین در صورتی که در سازمان شما فرصتی برای پذیرش مسئولیت بیشتر متناسب با توانایی شما وجود دارد، از این فرصت استقبال کنید.
یکی از بهترین راهکارها برای بهبود مهارتهای رهبری، انتخاب الگو است.
خوشبختانه در هر زمینهای از صنعت و تجارت تا موقعیتهای اجتماعی، الگوهای بسیاری بهعنوان رهبران موفق و الهامبخش وجود دارند. شما میتواند درباره عملکردهای این افراد در سازمان و موقعیت خود مطالعه و تحقیق کنید. همچنین در صورت امکان میتوانید از کمک و راهنمایی منتورها و کوچهای مدیریت استراتژیک برای ارتقای مهارتهای مدیریت استراتژیک بهره بگیرید.
موفقیت در رهبری و مدیریت استراتژی در کسبوکار نیازمند آشنایی با مفاهیم استراتژی، استراتژیهای کسبوکار، مدیریت استراتژیک و تفکر استراتژیک دارد.
تفکر استراتژیک مدلی از اندیشیدن بر مبنای درک چشمانداز، نگاه از بالا، درک ارتباط بین فرآیندهای کاری، توانایی تصمیمگیری و انتخاب اهداف بلندمدت و مواردی از این دست است.
موفقیت در رهبری و مدیریت استراتژیک در کسبوکار بدون آگاهی از مفهوم مدیریت استراتژیک ممکن نیست. مدیریت استراتژیک بهمعنای تدوین و اجرای رویهها و اهدافی است که باعث میشوند سازمانها از رقبای خود متمایز شوند.
این سبک از رهبری و مدیریت بر اساس تفکر استراتژیک ایجاد میشود و تجربه در آن نقش مهمی دارد. در معنای دیگر مدیر استراتژی کسی است که توانایی بالایی در برنامهریزی سازمانی و اجرای آنها دارد. بنابراین چنین فردی باید در زمینههایی مانند سازماندهی، تخصیص منابع، رهبری سازمان در زمان تغییر و نظارت بر فرآیندها، نیروها و دیگر منابع سازمان توانمند باشد. از سوی دیگر از روش مدیریت استراتژیک میتوان در سطوح خرد مانند رهبری تیم و یا مدیریت یک سازمان استفاده کرد.
برخی از مهارتهای مورد نیاز در مدیریت استراتژیک عبارتند از:
دو رویکرد مشهور در مدیریت استراتژیک عبارتند از روش تجویزی و روش توصیفی. در روش تجویزی از تکنیکهایی مانند تحلیل SWOT برای توسعه استراتژی و سفارشیسازی آن بر مبنای شرایط و نیازهای سازمان استفاده میشود. در مقابل، روش توصیفی راهکاری مبتنیبر آزمودن انواع تکنیکها، یافتن راه حلها و یادگیری و بهبود مداوم است و بیشتر بر نحوه پیادهسازی و اجرای استراتژی تمرکز دارد.
یکی از راهکارهای دستهبندی نوع مدیریت استراتژیک، دستهبندی آن بر اساس ویژگیهای استراتژی مورد نظر است. در اینجا ما میتوانیم استراتژیهای گوناگون کسبوکار در زمینههای مختلف را به ۳ نوع اصلی تقسیم کنیم.
این استراتژیها عبارتند از:
مدیریت استراتژیک بیش از هر چیز بر چشمانداز و اهداف بلندمدت سازمان تمرکز دارد.
بنابراین این متد مدیریت و رهبری کسبوکار را میتوان روش ایجاد نقشه راه و تدوین برنامههای مؤثر و انتخاب بهترین تکنیکها برای دستیابی به اهداف مورد نظر تعریف کرد. در این متد به مواردی مانند مقرونبهصرفه بودن اقدامات، کاربردی بودن اقدامات و چگونگی هدایت کارکنان توجه میشود.
در جدول زیر مهمترین مزایای مدیریت استراتژیک را مشاهده میکنید:
افزایش سهم کسبوکار از بازار | بهبود جریان نقدی و افزایش درآمد |
پیشگیری از ضررهای مالی | کاهش مسئولیتهای هیات مدیره |
ایجاد بهترین چشمانداز ممکن برای سازمان | امکان بررسی و ارزیابی عینی |
امکان ورود به بازارهای جدید بر اساس اهداف پیش رو | امکان اندازهگیری پیشرفت سازمان |
اطمینان یافتن از همسویی عملکردها با اهداف سازمان | تخصیص مؤثر منابع در سازمان |
تمرکز بر بخشها، فرآیندها و عملکردهای نیازمند به بهبود | افزایش همکاری بین بخشها در محیط کسبوکار |
مدیریت استراتژیک طی سیصد سال اخیر تغییرات زیادی کرده است. این تغییرات بر اساس تئوریهای مدیریت استراتژیک ایجاد شدهاند. این تئوریها همواره پاسخهایی به شرایط موجود در زمینههای صنعت و تجارت و تحولات اجتماعی بودهاند. در ادامه با برخی از تئوریهای رایج در زمینه مدیریت استراتژیک از انقلاب صنعتی تا امروز آشنا میشویم.
تئوری کلاسیک مدیریت از دوران انقلاب صنعتی شکل گرفت. در این دوره تحولاتی مانند تولید انبوه، نیازهای نیروهای کار و مدیریت کسبوکار، شرایط جدیدی را در فضای صنعت و کسبوکار ایجاد کرد. در این تئوری، تمرکز بر افزایش بهرهوری و سود است و کاربرد آن نیز بیشتر در محیطهای صنعتی است.
تئوری کلاسیک مدیریت، خود حاصل ادغام چند تئوری کسبوکار دیگر است که عبارتند از:
با ارتقای کسبوکارهای بزرگ به عرصه بینالمللی، افزایش گردش مالی در سازمانها، پیشرفتهای فناوری و ... نیازها و سبک کاری سازمانها و همچنین سلایق مشتریان تغییر کرد. بنابراین نظریه مدیریت استراتژیک کلاسیک، دیگر پاسخگو نبود. برای مثال در این دوران نظریههای روانشناسی کار نشان دادند که انگیزه کارکنان تنها افزایش درآمد نیست و آنها به فکر مواردی مانند امنیت شغلی، تعادل کار و زندگی و ... هستند. همچنین در تئوری مدرن مدیریت استراتژیک، گردآوری و تحلیل دادهها اهمیت بسیار بالایی دارد.
نظریه مدیریت استراتژیک مدرن نیز حاصل ادغام چندین نظریه مدیریت مدرن بود که عبارتند از:
رهبری و مدیریت استراتژی در سازمان مراحل مختلفی دارد.
مرحله نخست در این متد مدیریتی تعیین جهت و اهداف خاص است. قطعا هر سازمانی دارای اهدافی برای بلندمدت است. ممکن است سازمان در دستیابی به برخی از اهداف بر اساس شرایط فعلی خوب عمل کرده باشد بنابراین شما اولویت را بر روش دستیابی به دیگر اهداف سازمان قرار میدهید. مراحل دیگر مدیریت استراتژیک را با هم مرور میکنیم.
برای تحلیل وضعیت فعلی شما باید منابع سازمان، کارآمدی فرآیندها و تکنیکهای فعلی و نیازهای سازمان را بررسی کنید و برای دستیابی به اهداف، برنامهریزی کنید. قدم اول در این زمینه تحقیق است. سپس بر اساس دادههای اولیه و ابزارهایی مانند SWOT میتوانید به تحلیل بودجه، زمان، نیروها و منابع بپردازید. این روش به شما نشان میدهد که اقدامات لازم، کدام اقدامات هستند.
بعد از تحقیق و تحلیل، نوبت به برنامهریزی و تدوین استراتژی میرسد. این روش باید بر اساس تحلیل موقعیت اجرا شود. نکته بسیار مهم در این مرحله، تعیین اهداف واضح و واقعبینانه است. شما باید یک نقشه راه با جزئیات لازم برای دسترسی به این اهداف ایجاد کنید.
بعد از تدوین استراتژی نوبت به اجرای آن میرسد. برای این کار باید نقاط مقاومت در برابر تغییرات و موانع را شناسایی کرده و انگیزه کارکنان برای سازگاری با تغییرات را افزایش دهید. توجه داشته باشید که ممکن است نیاز باشد بارها جزئیاتی را در استراتژی خود تغییر دهید تا کاملا مطابق با موقعیت و نیازها هماهنگ شود. بنابراین در این مرحله رویکرد شما باید رویکرد مدیریت استراتژیک توصیفی باشد.
مدیران استراتژی باید در زمان پیادهسازی استراتژی، از ابزارهایی برای گردآوری دادههای کسبوکار از عملکرد کارکنان و نتایج پروژهها تا تغییرات درآمد و میزان رضایت مشتریان استفاده کنند. با استفاده از این دادهها میتوانید میزان پیشرفت سازمان در دستیابی به اهداف و کارآمدی استراتژی مورد نظر را اندازهگیری و ارزیابی کنید.
۱- در یک سناریو، مدیر یک شرکت نوپا و در حال توسعه درمییابد که برخی از نرمافزارهای تخصیصیافته برای فرآیندهای سازمانی، کارایی چندانی ندارند. بنابراین یک مشاور استراتژی برای شناسایی این نرمافزارها استخدام میشود. این مشاور فهرستی از تمامی نرمافزارها تهیه میکند و متوجه میشود تعدادی از آنها که دارای اشتراکهای پولی هستند، کاربرد چندانی ندارند و میتوان از قابلیتهای برخی نرمافزارهای موجود نیز بهعنوان جایگزین آنها استفاده کرد. بنابراین بر اساس برنامهریزی جدید، این نرمافزارها حذف میشوند، تغییرات ایجاد شده مدیریت میشود و هزینههای سازمان کاهش مییابد.
۲- در یک سناریوی دیگر، از تخصص یک مشاور استراتژی برای ارزیابی میزان تاثیر عملکردهای بخشها و کانالهای مختلف بازریابی استفاده میشود. مشاور استراتژی بعد از تحقیق درباره بودجه اختصاصیافته برای انواع کانالهای بازاریابی و میزان تاثیر آنها بر اساس معیارهایی مانند نرخ تبدیل و میزان فروش به این نتیجه میرسد که بازاریابی ایمیلی در مورد این کسبوکار بیشترین نتیجه را از نظر نرخ تبدیل داشته است. این در حالی است که بودجه این بخش از همه کمتر بوده است. بنابراین یک برنامه جدید برای تخصیص بودجه بازاریابی و افزایش بودجه بخش بازاریابی ایمیلی تدوین و اجرا میشود.
متد مدیریت استراتژیک تنها یکی از انواع متدهای رهبری و مدیریت کسبوکار است. با این حال این متد از جمله محبوبترین انواع سبکهای رهبری و مدیریت است و کارایی آن در انواع کسبوکارها، نهادهای دولتی و سازمانهای خصوصی و حتی صنایع تولیدی به اثبات رسیده است.
برخی از موقعیتهای شغلی افراد مسلط به این متد نیز عبارتند از:
مدیران و کارشناسان مسلط به متد مدیریت استراتژیک از هوش تجاری بالایی نیز برخوردار هستند و میتوانند به تکامل و توسعه و اجرای استراتژی در کسبوکارهای مختلف کمک کنند. از جمله این کسبوکارها میتوان به امور مالی، بازرگانی، بیمه، شرکتهای فناوری، مدیریت دولتی، تولید، مراقبتهای بهداشتی و بازاریابی اشاره کرد.
یکی از مهمترین نیازهای رهبران سازمانها و مدیران استراتژی در کسبوکار، برنامهریزی استراتژیک است. برای تسهیل امور در این زمینه ابزارهای فراوانی در دسترس وجود دارند. از این ابزارها میتوان برای اهدافی مانند تخصیص منابع، توزیع وظایف، تدوین استانداردهای عملکرد در کسبوکار، گردآوری دادهها و ارزیابی آنها برای تعیین نتایج مدیریتی و عملکردی سازمان استفاده کرد.
هیچ پلتفرمی وجود ندارد که بتوانیم آن را بهعنوان راه حلی جامع برای تمامی کسبوکارها در زمینه رهبری و برنامهریزی استراتژیک کسبوکار معرفی کنیم. زیرا هر یک از این پلتفرمها در کنار ابزارها و ویژگیهای مشترک، تفاوتهای فراوانی نیز دارند. بنابراین برای انتخاب بهترین پلتفرم ابتدا باید سبک رهبری و مدیریت استراتژیک و همچنین نیازهای سازمان و ابزارهای مورد نیاز را تعیین کنید.
در ادامه با برخی از معیارهای انتخاب بهترین پلتفرم برای این منظور آشنا میشویم:
همانطور که گفتیم اولین قدم برای انتخاب بهترین پلتفرم برای رهبری و مدیریت استراتژیک، شناخت نیازهای سازمان و همچنین شناخت امکانات و ویژگیهای رایج این پلتفرمها است. در ادامه برخی از محبوبترین پلتفرمهای کاربردی در این زمینه در سطح جهانی را به شما معرفی میکنیم:
پلتفرمهای فراوانی در سراسر دنیا برای تسهیل در امور مدیریت و رهبری سازمان و مدیریت پروژهها و فرآیندهای کاری معرفی شدهاند. البته استفاده از این ابزارها برای کاربران ایرانی دارای مشکلاتی مانند عدم پشتیبانی از زبان فارسی، عدم هماهنگی با برخی نیازهای کسبوکارها در ایران و مشکلات پرداختهای بینالمللی است. بنابراین استفاده از یک پلتفرم جامع فارسی اهمیت بسیاری برای مدیران و رهبران کسبوکارها در ایران دارد.
میزیتو؛ برترین پلتفرم مدیریت پروژه فارسی است که قابلیت همکاری درونسازمانی، امکان مدیریت دورکاری در سازمان، امکان تعریف اهداف، برنامهریزی سازمانی، تخصیص و پیگیری وظایف، ایجاد پرونده برای مشتریان و بسیاری از امکانات دیگر را ارائه میدهد. برای بهرهمندی از مزایای متنوع میزیتو کافی است در سایت پلتفرم ما ثبتنام کنید.
با استفاده از خدمات میزیتو
از سبکهای رایج در رهبری و مدیریت کسبوکار میتوان به رهبری خودکامه، رهبری دموکراتیک، رهبری مبتنیبر قانون، رهبری استراتژیک، رهبری تحولآفرین، رهبری الهامبخش، رهبری آزادانه، رهبری مبتنیبر موقعیت و ... اشاره کرد.
درک نیاز به تغییر سبک رهبری در این زمینه، نخستین قدم است. سپس باید انواع سبک های رهبری کسبوکار را بشناسید و مدلی را متناسب با توانمندیهای خود و نیازهای کسبوکار انتخاب کنید. شما همچنین میتوانید برای افزایش موفقیت، به بازخوردهای دیگران دقت کنید و یا از خدمات مشاوره کوچهای مدیریت کسبوکار استفاده کنید.
از جمله مهمترین مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت استراتژیک میتوان از تفکر استراتژیک، شناخت انواع استراتژی در کسبوکار، مدیریت عملکرد، مهارت تصمیمگیری، برنامهریزی استراتژیک و پیادهسازی انواع استراتژی نام برد.
از جمله این مهارتها میتوان به مهارت ارتباط مؤثر، مهارت خودآگاهی، مهارت سازماندهی، مهارت تصمیمگیری، مهارت تفویض اختیار، مدیریت زمان و مهارت حل مساله اشاره کرد.
مدیریت استراتژیک در کسبوکار با تعیین جهت و اهداف خاص شروع میشود و با تحلیل وضعیت فعلی ادامه مییابد. مراحل دیگر شامل تدوین استراتژی، اجرای استراتژی و ارزیابی آن هستند.
منابع: